نارسایی عروق مغز
دلائل نارسایی شریانی مغز میتواند انسداد، پلاک اولسراتیو و بیماریهای آنوریسمال شریان کاروتید و ورتبرال باشد. شایعترین عارضه ناتوان کننده نارسایی عروق مغز، استروک میباشد.
استروک، پنجمین علت مرگ در آمریکای شمالی و علت اصلی ناتوانی طولانیمدت میباشد. سالیانه بیش از 795000 استروک جدید و 129000 مرگ بعلت استروک بروز مینماید. هزینه پزشکی درمان بیماران پس از استروک حدود 40 میلیون دلار سالیانه تخمین زده میشود. استروک بعلت انفارکتوس و یا خونریزی داخل نیمکرههای مغز بروز مینماید. تقریباً از حملات استروک بعلت آمبولی از پلاک آترواسکلروتیک شریان کاروتید داخلی میباشد. اگرچه درمان مدیکال شامل داروهای ضدفشارخون، ضدهیپرکلسترولمی و ضدپلاکتی میتواند از آتروآمبولیزاسیون کاروتید جلوگیری نماید ولی مؤثرترین درمان برداشتن پلاک بوسیله آندارترکتومی کاروتید و یا تعبیه استنت کاروتید میباشد. خونرسانی مغز از طریق شریانهای کاروتید و ورتبرال که بصورت زوج میباشند، تأمین میگردد .شریان کاروتید سمت راست از تنه براکیوسفالیک و کاروتید سمت چپ از قوس آئورت منشاء میگیرند. شریانهای ورتبرال از قسمت پروگزیمال شریان سابکلاوین میباشند.
شریان کاروتید در ناحیه گردن به کاروتید خارجی (که خونرسانی عضلات صورت) و کاروتید داخلی تقسیم میگردد. شریان کاروتید داخلی فاقد شاخه در ناحیه گردن میباشد، اما از طریق سوراخ پتروس وارد جمجمه گردیده و شریان افتالمیک که به چشم و همچنین به شریان سربرال قدامی و میانی که خونرسانی کورتکس را بعهده دارد تقسیم میگردد.
هر دو شریان ورتبرال از شریان منفرد بازیلر که داخل Brainstem ساق مغز قرار دارد منشاء میگیرند و به شریانهای پوستریور سربرال و شریانهای سربلوم تبدیل میگردند. شریانهای سیرکولاسیون پوستریور و آنتریور در حقیقت قسمتی از یک شبکه غنی از کولاترال (حلقه ویلیس) میباشند که متشکل از سگمان P1 شریانهای سربرال خلفی ،شریانهای ارتباطی پوستریور و سگمان A1 شریانهای سربرال قدامی و شریان ارتباطی آنتریور میباشد.
از لحاظ تئوری وجود حلقه ویلیس کامل ،پرفیوژن کافی مغز حتی در صورت انسداد یا تنگی یکی یا بیشتر از شاخههای اصلی را فراهم مینماید. متأسفانه در 25% از افراد جمعیت این حلقه کامل نمیباشد.
تقریباً 15% برونده قلبی جهت حفظ پرفیوژن مغزی هدایت میگردد. میزان جریان خون مغز در حالت استراحت 100 سیسی در دقیقه به ازاء 100 گرم بافت مغز میباشد که 50 تا 60 سیسی در دقیقه به ازاء 100 گرم سمت سلولهای خاکستری مغز و 20 سیسی در دقیقه به ازاء 100 گرم به سلولهای سفید مغز که کمتر میباشد هدایت میگردد. ایسکمی مغزی در مواردی بروز مینماید که جریان کلی خون کمتر از 18 سیسی در دقیقه به ازاء 100 گرم بافت مغز باشد. سکته مغزی در مواردی که این میزان پرفیوژن به کمتر از 8 سیسی در دقیقه به ازاء 100 گرم بافت مغز باشد بروز مینماید.
مکانیسمهای متعددی جهت حفظ پرفیوژن مغز در موارد کاهش برونده قلبی یا تنگی ثابت در شریانهای کاروتید و ورتبرال و شاخههای داخل مغزی فعالیت مینماید. رسپتورهای فشار (بارورسپتور) در سینوس کاروتید قرار دارند و مسئول اندازهگیری و کنترل فشارخون و ضربان قلب میباشند.
علاوهبرآن، عروق مغزی در موارد کاهش فشار پرفیوژن، دچار دیلاتاسیون میگردند (Autoregulation) این تغییرات احتمالاً بوسیله رسپتورهای موجود در عضلات صاف عروق و تنظیم اتورگولاتوری آتاکوئید (مانند نیتریت اکسید) میباشد. اگرچه ایسکمی مغزی غالباً بعلت کاهش جریان خون سیستمیک میباشد. ولی، آتروآمبولی از علل شایع انفارکتوس مغزی میباشد. آمبولی مغزی میتواند دارای منشاء از دهلیز چپ تا شرائین مغزی شامل زائده دهلیزی، بطن چپ، دریچههای آئورت، قوس آئورت، بیفورکاسیون کاروتید، سیفون کاروتید و عروق کوچک داخل جمجمه باشد.
شایعترین محل آمبولی شریانی از پلاک آترواسکلروتیک محل بیفورکاسیون کاروتید میباشد. مدلهای تجربی مشخص نموده است که ناحیه بیفورکاسیون کاروتید حاوی نواحی با جریان گردابی و فشار کم میباشد. این یافتهها بیانگر نحوه انتقال لیپید داخل جریان خون و ایجاد پلاک آترواسکلروتیک در این ناحیه میباشد.مانند تمام پلاکهای آترواسکلروتیک سیستم شریانی بدن، این پلاک بوسیله کلاهک فیبری یا اسکار پوشیده میشود و از جریان خون مجزا میگردد. در مواردی که کلاهک فیبروزی پاره میگردد، آمبولیزاسیون قطعات پلاک و یا ترومبوس خطی اتفاق میافتد. علل نادرتر انسداد سیستم شریان کاروتید بعلت دیسپلازی فیبروماسکولر، آرتریت تاکایاسو، دیسکسیون شریانی و یا تروما میباشد.
هیپوپرفیوژن منجر به بروز علائم نورولوژیک در منطقه بین نواحی میگردد که بوسیله شریانهای اصلی مغزی تغذیه میگردند، نواحی که خونرسانی از طریق کولاترالها به حد کفایت نمیباشد.
ترومبوز ناگهانی شریان کاروتید منجر به انفارکتوس مغزی وسیع و یا بدون علامت بالینی در صورت وجود سیرکولاسیون مناسب از طریق شرائین کولاترال از کاروتید سمت مقابل و شریان بازیلر می باشد (انسداد بدون علامت).
علائم بالینی:
علائم بالینی نارسایی شریانی مغزی براساس محل نقص عصبی، مدت زمان و وجود انفارکتوس مغزی تقسیمبندی میگردد. علائم میتواند بصورت موقت و یا دائمی باشد. آموروزیس فوگاس: (کوری موقت) کوری موقت مونوکولار میباشد که بعلت آمبولی به شریان افتالمیک بروز مینماید. آموروزیس فوگاس بطور کلاسیک به این صورت توصیف میگردد که بصورت پرده که از بالا به پایین کشیده میشود منجر به کوری موقت و در همان سمت کاروتید مبتلا میباشد. TIAs حملات موقت و گذرا ،اغلب مکرر با اختلال در هوشیاری دید یا اختلال حسی – حرکتی که بطور کامل در عرض 24 ساعت برطرف میگردد. اغلب موارد TIAs به مدت چند دقیقه طول کشیده و بطور کامل برطرف میگردد. TIAs اغلب محدوده شریان سربرال میانی را درگیر نموده و اغلب بیمار دارای علائم در دست و پای مقابل و ضعف صورت میباشد. حمله مغزی در حال وقوع (Stroke – in – evolution) به نقص پیشرونده سریع علائم عصبی اطلاق میگردد. انفارکتوس مغزی یا CVA به حمله مغزی پایدار و دائمی یا استروک اطلاق میگردد. سیتی اسکن مغز یا MRI بیماران استروک، مشخص کننده بافت مغزی مرده فاقد حیات میباشد.
تصاویر MRI دارای حساسیت بیشتری جهت نمایش انفارکتوس مغزی هستند .آترواسکلروز شریان کاروتید تنها اتیولوژی این علائم بالینی نمیباشد TIA میتواند بدنبال حملات میگرن، اختلال تشنج، تومورهای مغزی ،آنوریسمهای داخل جمجمه و مالفورماسیون شریانی – وریدی ایجاد گردد.
شدت علائم نورولوژیک وابسته به محل و وسعت منطقه ایسکمی مغز میباشد. شایعترین منطقه درگیر، ناحیه دارای خونرسانی از طریق شریان میدل سربرال (لوب پاریتال) که عمدتاً توسط جریان خون کاروتید تأمین میگردد. هیپوپرفیوژن شریان سربرال میانی منجر به بروز پارستزی و پارالیزی سمت مقابل و غالباً پارالیزی قسمت تحتانی صورت سمت مقابل (پارالیزی مرکزی عصب هفتم) میگردد. اختلال در تکلم (آفازی) در مواردی که نیمکره غالب درگیر گردد ایجاد میگردد. نیمکره سمت چپ تقریباً در تمام افراد راست دست و بیشتر افراد چپ دست، نیمکره غالب میباشد.
بیماران مبتلا به ایسکمی بافت مغز که بوسیله شریان سربرال قدامی تأمین میگردد اغلب دارای مونوپلژی سمت مقابل و با شدت بیشتر در اندام تحتانی میباشند ایسکمی شریان سربرال خلفی معمولاً ثانویه به انسداد هر دو شریان ورتبرال یا شریان بازیلر میباشد سنکوپ و گیجی (Dizziness) معمولاً همراه با نقص بینایی، پلژی عصب سوم کرانیال همان سمت و اختلال حس سمت مقابل از علائم آن میباشد.
همانند اغلب بیماریهای ناشی از اختلال خونرسانی، تشخیص معمولاً بوسیله شرححال به تنهایی میباشد. شرححال دقیق و کامل میتواند محل نقص نوروآناتومیک و علت ضایعه را مشخص نماید.
معاینه فیزیکی شامل معاینه نورولوژیک کامل و بررسی وجود علائم انسداد سیستم شریانی در سایر نواحی بدن میباشد. یافتههای کلاسیک در بیماران مبتلا به تنگی شریان کاروتید : شامل سمع بروئی در ناحیه گردن در ناحیه زاویه فک تحتانی میباشد (Murmur سیستولیک با فرکانس بالا) .
متاسفانه ارتباط مستقیمی بین شدت تنگی و مدت و شدت و سرعت بروئی وجود ندارد.
تنگی خفیف میتواند منجر به ایجاد بروئی شدید و تنگی نزدیک به انسداد کامل فاقد بروئی باشد. بروئی میتواند از سایر ساختمانهای عروق گردن و یا حتی از دریچه آئورت به این ناحیه منتقل گردد. بعلت نزدیکی شریان کاروتید به گوش، بعضی از بیماران همزمان ، صدای ناشی از تنگی کاروتید را در داخل گوش خود احساس مینمایند. در معاینه چشم، ذرات کوچک منعکس کننده نور زرد رنگ (پلاکهای Hollenhorst) در شاخههای انتهای شریان رتین مشاهده میگردند. این پلاکها، آمبولی کلسترولی از شریان کاروتید قوس آئورت یا پلاک دریچه آئورت میباشد. پلاکهای Fisher بوسیله آمبولی پلاکتی ایجاد میگردند و منعکس کننده نور نمیباشند.
روشهای غیرتهاجمی بدون استفاده از آنژیوگرافی میتوانند وسعت درگیری شریان کاروتید را مشخص نمایند. بیماران کاندید روشهای غیرتهاجمی شامل بیماران دارای علائم شریانی مغز، افراد دارای بروئی گردن، و بیمارانی که تحت اعمال جراحی بزرگ عروقی (مانند بایپس عروق کرونری) قرار میگیرند.
استفاده از سونوگرافی داپلر امکان بررسی غیرتهاجمی شرائین کاروتید خارج جمجمهای را فراهم میسازد. ماهیت پلاک (فرم، کلسیفیه یا اولسره) محل دقیق پلاک (شریان کاروتید مشترک یا داخلی یا خارجی) بوسیله سونوگرافی داپلکس قابل ارزیابی میباشد. دقت تصاویر بوسیله ترکیب سونوگرافی B Mode و ارزیابی داپلر سرعت جریان خون (داپلکس اسکن) افزایش مییابد در بیش از 90% بیماران دارای پلاک بیفوکارسیون کاروتید بدون انجام تست تشخیصی دیگر میتوان درمان را آغاز نمود. محدودیت اسکن داپلکس در ناتوانی ارزیابی سیرکولاسیون اینتراکرانیال و منشاء شرائین کاروتید مشترک از قوس آئورت میباشد. غالباً در صورت وجود کلسیفیکاسیون ،امکان بررسی بیفوکارسیون کاروتید کاهش مییابد. اقدام قطعی تشخیصی بررسی شریانهای کاروتید اکسترکرانیال بوسیله آنژیوگرافی میباشد. تزریق شریانی توصیف دقیقی از پلاک کاروتید و وجود اولسراسیون آن فراهم مینماید (شکل 22- 26). آنژیوگرافی در مواردی که احتمال درگیری قوس آئورت، ضایعات اینتراکرانیال، بیماران با علائم غیراختصاصی و بیمارانی که امکان بررسی تنگی کاروتید آنها بوسیله سونوگرافی داپلکس امکانپذیر نمیباشد، توصیه میگردد. عوارض آن نادر ولی خطرناک میباشد.
این عارضه شامل CVA (تقریباً %0.5 موارد) میباشد. امروزه همانند سایر موارد تشخیصی، استفاده از سیتیآنژیوگرافی جایگزین گردیده که نیاز به کاتتریزاسیون شریانی نمیباشد و دارای دقت تشخیصی و کیفیت تقریباً معادل آنژیوگرافی میباشد. پیشرفتهای جدید در زمینه CTA، MRI مغزی و MRA منجر به استفاده بیشتر از این اقدامات تشخیصی در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی شریان کاروتید گردیده است.
CTA با بازسازی سه بعدی دارای دقت تشخیص معادل آنژیوگرافی جهت بررسی کاروتید و سیستم شریانی اینتراکرانیال میباشد. MRI روش مناسب جهت بررسی نسج مغز از نظر انفارکتوس، تومور و AVM یا خونریزی میباشد. MRA به دقت سیستم شریانی کاروتید را نمایش داده و نیاز به پانکچر شریانی و تزریق نمیباشد (شکل 23- 26).
درمان:
درمان طبی بیماریهای عروقی مغز شامل کنترل ریسک فاکتورها و سیگار، دیابت، هیپرلیپدمی و هیپرتانسیون و تجویز آنتیکواگولانت (وارفارین )یا داروی ضدپلاکتی (آسپرین، کلوپیدوگرل) میباشد.
داروهای آنتیکواگولانت و ضدپلاکتی عمدتاً در افراد دارای پلاک اولسره بدون انسداد یا درگیری شدید عروق اینتراکرانیال که اقدام جراحی نمیتواند منجر به تغییر مسیر بیماری و پیشرفت آن گردد،توصیه می گردد.
یک مطالعه آیندهنگر راندوم (NASCET) بیماران مبتلا به تنگی کاروتید داخلی با علائم مغزی را مورد بررسی قرار داده است، پس از 2 سال پیگیری، مشخص گردید که بیماران علامتدار دارای تنگی بیش از 70% کاروتید که بوسیله درمان ضدپلاکتی به تنهایی تحت درمان قرار گرفتهاند، احتمال بروز CVA یا مرگ حدود 26% در مقایسه با 9% در بیمارانی میباشد که تحت عمل جراحی آندارترکتومی کاروتید قرار گرفتهاند، در بیماران علامتدار با تنگی 50 تا 70% نیز بوسیله انجام آندارکتومی خطر CVA و مرگ کاهش یافته بود.
بیماران بدون علامت با تنگی 60% یا بیشتر بوسیله مطالعه ACAS مورد بررسی قرار گرفتند، احتمال بروز سکته مغزی در بیمارانی که تحت درمان طبی قرار گرفته بودند 11% در طی 5 سال بود و آندارترکتومی کاروتید منجر به کاهش آن به 5% گردید. اگرچه بهاندازه کاهش استروک در بیماران با علامت نمیباشد ولی قویاً دلالت بر نقش آندارترکتومی کاروتید در پیشگیری از استروک در بیماران انتخاب شده با تنگی شدید کاروتید میباشد. اگرچه کنترل شدید ریسک فاکتورها در طی مطالعه ACAS انجام نپذیرفته بود، بههمین دلیل درمان طبی و جراحی در بیماران بدون علامت با تنگی کاروتید مشابه و برابر میباشد. در دست جراحان توانمند میزان موربیدیتی و مورتالیتی عمل جراحی آندارترکتومی کاروتید کمتر از 2% میباشد. احتمال بروز تنگی مجدد در 10% از بیمارانی که تحت عمل جراحی آندارترکتومی قرار میگیرند وجود دارد. لذا پیگیری طولانی مدت بوسیله سونوگرافی داپلر توصیه میگردد. تنگی مجدد در طی 2 سال اول معمولاً بعلت هیپرپلازی اینتیما میباشد. در حالیکه عود دیررس معمولاً بعلت عود آترواسکلروزیس میباشد.
آنژیوپلاستی کاروتید و تعبیه استنت فلزی مورد ارزیابی قرار گرفته و امروزه روبه استفاده بیشتر در موارد تنگی کاروتید علامتدار میباشد.
مطالعه اخیر مقایسه آندارترکتومی کاروتید با استنت کاروتید (CREST) بیانگر نتایج مشابه در هر دو روش درمانی میباشد. استروک پس از آنژیوپلاستی و استنت بیشتر از آندارترکتومی میباشد. ولی میزان سکته قلبی در آنژیوپلاستی و استنت کمتر از آندارترکتومی میباشد. آندارترکتومی کاروتید دارای استروک کمتر ولی سکته قلبی بیشتر میباشد. مطالعات اخیر بیانگر وجود منحنی آموزش قابلتوجه در موارد استنت کاروتید میباشد و این اقدام صرفاً توسط افراد متبحر باید انجام پذیرد. تمام بیماران مبتلا به تنگی شریان کاروتید صرفنظر از وجود علامت بالینی یا عدم وجود علامت بالینی باید تحت درمان با داروی ضدپلاکتی (آسپیرین، کلوپیدوگرل) استاتین و بتابلوکر قرار گیرد، استثناء صرفاً در مواردی میباشد که کنتراندیکاسیون مصرف این داروها وجود داشته باشد.
بیماریهای عروقی و رتبرال بازیلر
سندرم کلاسیک نارسایی شریانی ورتبروبازیلر عبارت است از سندرم steal سابکلاوین (Subclavian Steal Syndrome) میباشد که همراه بیماریهای انسدادی شریان سابکلاوین و براکیو سفالیک میباشد.
در صورت انسداد شریانی دو قسمت پروگزیمال شریان سابکلاوین و قبل از جدا شدن شریان ورتبرال، پرفیوژن و فشار شریانی در شریان سابکلاوین کاهش مییابد و شریان ورتبرال بصورت یک کولاترال شریانی بهمنظور خونرسانی بازو و اندام فوقانی عمل مینماید. هنگام فعالیت ورزشی، مقاومت شریانی در ناحیه بازو کاهش مییابد و جهت جریان خون در شریان ورتبرال معکوس میگردد و خون از شریان ورتبرال به سابکلاوین منتقل میگردد و به همین دلیل جریان خون و فشار شریانی در شریان بازیلر کاهش مییابد (شکل 24- 26) علائم مربوط به ایسکمی قسمت پوستریور مغزو مخچه شایع و بصورت سردرد ملایم، سنکوپ که در ارتباط با فعالیت و حرکت بازو میباشد بروز مینماید. در اغلب موارد بروئی در ناحیه سوپراکلاویکولر قابل سمع میباشد و فشارخون در اندام مبتلا کاهش و حداقل 15 میلیمتر جیوه نسبت به سمت مقابل کمتر میباشد. با توجه به طول بیشتر شریان سابکلاوین سمت چپ نسبت به شریان سابکلاوین سمت راست، احتمال بروز انسداد و تنگی شریان سابکلاوین سمت چپ و بروز سندرم Steal به میزان 3 تا 4 برابر بیشتر از سمت راست میباشد. در مواردی که بیمارعلاوهبر تنگی سابکلاوین و سندرم Steal دچار تنگی شریان کاروتید نیز میباشد عمل جراحی آندارترکتومی شریان کاروتید میتواند با افزایش جریان خون کولاترال ها و خونرسانی بهتر به شریان پوستریور مغز و مخچه و باعث بهبودی علائم نارسایی ورتبروبازیلر گردد. در اکثر موارد Steal شریان سابکلاوین، اقدام درمانی مناسب و مؤثر، بایپس از شریان کاروتید به سابکلاوین و یا قطع وآناستوموز شریان سابکلاوین به کاروتید و یا آنژیوپلاستی شریان سابکلاوین میباشد. این اقدامات جراحی منجر به افزایش جریان خون شریان سابکلاوین و اصلاح جریان خون شریان ورتبرال از پایین به بالا میگردد.